در به در میخانه زدم
ساقی بگشای در که من تشنه ی شوکرانم
چو رخت را بینم تو ای مستان من
سرخوشا بهاران آمد و رفت زمستان من
چو بلبل سر داد بانگش را
که دفنم کو که شادروزم آمد
نم نم مرگ می آید و من گوشه ای
ز خدا آرزوی مرگ می کنم!
در به در میخانه زدم
ساقی بگشای در که من تشنه ی شوکرانم
چو رخت را بینم تو ای مستان من
سرخوشا بهاران آمد و رفت زمستان من
چو بلبل سر داد بانگش را
که دفنم کو که شادروزم آمد
نم نم مرگ می آید و من گوشه ای
ز خدا آرزوی مرگ می کنم!
در به در میخانه زدم
ساقی بگشای در که من تشنه ی شوکرانم
چو رخت را بینم تو ای مستان من
سرخوشا بهاران آمد و رفت زمستان من
چو بلبل سر داد بانگش را
که دفنم کو که شادروزم آمد
نم نم مرگ می آید و من گوشه ای
ز خدا آرزوی مرگ می کنم!
در به در میخانه زدم
ساقی بگشای در که من تشنه ی شوکرانم
چو رخت را بینم تو ای مستان من
سرخوشا بهاران آمد و رفت زمستان من
چو بلبل سر داد بانگش را
که دفنم کو که شادروزم آمد
نم نم مرگ می آید و من گوشه ای
ز خدا آرزوی مرگ می کنم!
در به در میخانه زدم
ساقی بگشای در که من تشنه ی شوکرانم
چو رخت را بینم تو ای مستان من
سرخوشا بهاران آمد و رفت زمستان من
چو بلبل سر داد بانگش را
که دفنم کو که شادروزم آمد
نم نم مرگ می آید و من گوشه ای
ز خدا آرزوی مرگ می کنم!
دلم از زندگانی سخت سیره
بمیرم هرچه زودتر باز دیره
زمان را دل سرای درد و ماتم
تن مردان نشان تیغ و تیره
پسر در خون دختر عزادار
برادر کشته و خواهر اسیره
اسران را به جای درد و ماتم
شر دور چشم و آتش در ضمیره
خوروش تشنه کامان زیر و بالا
ز خاک تیره تا چرخ امیره
اکبر بر سنجی آشوب قیامت
به سوک پندا بالا و زیره
بره گریان سراری تا جواری
نجون غلطان سپاهی تا امیره
بدین ماتم چه سان باشم شکیبا
کجا زخمی چنین مرحم پزیره
ترآ امان که تن در خون کشیدند
الهی خاکشان باخود نگیره
گوشه ی دل نگاهی دارم
به تو ای رفیق راه ندایی دارم
تو را چه کنم که من
دانم بر من چه سزایی دارم
میشود که من مانند تو
رفیق نیمه راهی دارم
بر توی سالار ساروان
گویی من به تو چه پیامی دارم
کاروان را خسته اند ساروان
نگهم کن که من چه پایی دارم
چه راه درازی که ای خدا
بین چه روی سیاهی دارم
حیف نون بسیجی میشه روزه میگیره میمیره.
میمونه سوار موشک میشه گم میشه میمونای دیگه بهش میگن یوسف گم گشته.
حیف نون توی جیب سمت راستش ۱۰۰ تومنی می ذاره تو جیب دیگه اش ۵۰۰۰۰ تومنی میذاره برای جلوگیری از دزدی کردن به سمت جیب راستش کج میشه؟
غضنفر داشته جومونگ میدیده اون تا به حال فیلم دوبله شده ندیده بوده میگه این چینیا چه قدر خوب بلدند فارسی حرف بزنند .
غضنفر بسیجی میشه شربت شهادت گیرش نمیاد میره میخونه به ساقیه میگه برادر ببخشید شربت شهادت داردید!
غضنفر خودش و میزنه به خنگیت پزشک جامعه میشه؟
وقتی از مغازه ای که بستنی داشت حیف نون با بچه هاش رد میشد حیف نون رد شد و حیف نون وقت هایی به بچه هاش میگه اگه بچه های خوبی باشید یک دفعه دیگه از این بغالی ردتون میکنند هی بچه هاش بچه ی خوبی بودند بابا می بردشون اونجا ردشون میکنه هی این واقع این قدر ادامه میکنه تا آخر بستنی مغازه تموم میشه بچه هاش گریه می کنند حیفنون برای اینکه بچه هاشو ساکت کنه بهوشون میگه دیدی چی شد یادم رفت واستون بستنی بخرم!
بچه ی غضنفر داشته گریه میکردش زنش بهش میگه دلا شو خر شو که بچه شاد شه بعد غضنفر میگه اگه میخواسته شاد شه من که چند ساله جلو چشاشم باید می خندید!
دست آورد دانشمندان سلول های بنیادی دانشگاه حیف نون آباد برای جذب غذای بیشتر در روده ی شما اهالی محترم ما به شما ده متر روده ی اضافه می دهیم!
یکی از ضرب المثل حیف نون آباد:سرمایه گذاری هزینه است این مضرف بهینه است!
حیف نون دستگاه تقلب اسکناس میخره میذاره تو اتاقش بعد یه مدت در میشکنه و جنازه حیفنون میاد بیرون!
ضرب المثل حیف نون آباد به بچه باید خوب رسید تا بعدا از خوب کار کشید.
ضرب المثل حیف نون آباد یک سال بخور نون و تره یه عمر بخور نون وتره نذار که پولات بپره بگیر جلوشو خره!
ضرب المثل غضنفر آباد باید قلب بچه آدم رو یاید فروخت تا وقتی بزرگ شد عصای دست پدر و مادر باشند!
هشدار:منظور من به هیچکدام از قوم های ایران نبود و فقط اشتباهی نگیرید.
هشدار :کپی برداری از این وبلاگ آزاد است فقط با ذکر منبع
من علی هستم در مدرسه ی تیزهوشان شهید بهشتی درس می خوانم و از نژاد یغما شاعر نام آشنای دوره ی قاجار و طنز پرداز اجتماعی و سیاسی بوده است وی مبتکر سینه زنی است و سعی بر این است که سروده های وی را در این وبلاگ منتشر کنیم اما این بنده نیز خود شاعر سنتی و نو است و طنز پرداز و جوک ساز هستم و همه ی این پست هایی که دارم از خودم است.در ضمن من اخبار مهم مدرسه را نیز منتشر می کنم شما نیز نظر خود را ارسال کنید.
من علی هستم در مدرسه ی تیزهوشان شهید بهشتی درس می خوانم و از نژاد یغما شاعر نام آشنای دوره ی قاجار و طنز پرداز اجتماعی و سیاسی بوده است وی مبتکر سینه زنی است و سعی بر این است که سروده های وی را در این وبلاگ منتشر کنیم اما این بنده نیز خود شاعر سنتی و نو است و طنز پرداز و جوک ساز هستم و همه ی این پست هایی که دارم از خودم است.در ضمن من اخبار مهم مدرسه را نیز منتشر می کنم شما نیز نظر خود را ارسال کنید.
من علی هستم در مدرسه ی تیزهوشان شهید بهشتی درس می خوانم و از نژاد یغما شاعر نام آشنای دوره ی قاجار و طنز پرداز اجتماعی و سیاسی بوده است وی مبتکر سینه زنی است و سعی بر این است که سروده های وی را در این وبلاگ منتشر کنیم اما این بنده نیز خود شاعر سنتی و نو است و طنز پرداز و جوک ساز هستم و همه ی این پست هایی که دارم از خودم است.در ضمن من اخبار مهم مدرسه را نیز منتشر می کنم شما نیز نظر خود را ارسال کنید.
درباره ما
اطلاعات کاربری
نم نم مرگآرشیو
آمار سایت